کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبالغه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبالغه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مبالَغَة] mobāleqe ۱. اغراق.۲. (ادبی) در بدیع، افراط و زیادهروی در مدح کسی یا چیزی تا جایی که محال به نظر نیاید، و اگر محال به نظر آید آن را غلو گویند.۳. [قدیمی] در امری کوشش کردن؛ در کاری کوشیدن.
-
واژههای مشابه
-
مبالغه آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] mobāleqe'āmiz آمیختهبه مبالغه.
-
جستوجو در متن
-
گزاف کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] gazāfkāri افراط؛ مبالغه؛ زیادهروی.
-
اطرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اطراء] [قدیمی] 'etrā مبالغه کردن در مدح کسی؛ از حد درگذشتن در مدح و ستایش کسی.
-
رهابنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رهابنَة، جمعِ رَهبان] [قدیمی] rahābene کسانی که در خوف از خدا مبالغه کنند؛ کسانی که بسیار بترسند.
-
انهماک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enhemāk ۱. کوشیدن در کاری.۲. سخت سرگرم شدن به کاری و مبالغه کردن درآن.
-
متوغل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motavaqqel ۱. آنکه سفر دورودراز کند؛ کسی که به شهرهای دور سفر میکند.۲. مبالغهکننده در کاری.
-
تغسیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqsil ۱. غسل دادن.۲. شستوشو کردن.۳. مبالغه کردن در شستن.
-
حفاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حفاوَة] [قدیمی] ha(e)fāvat ۱. مهربانی کردن.۲. احوالپرسی و نوازش کردن.۳. مبالغه در اکرام و گرامی داشتن کسی.
-
تحریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahriz ۱. نگهداری کردن.۲. در نگهداری چیزی کوشش و مبالغه کردن.
-
توغل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tavaqqol ۱. فرورفتن در امری.۲. مبالغه کردن.۳. تعمق و مطالعۀ بسیار در علم.
-
لاهوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از عبری] (فلسفه) lāhut ۱. عالم غیرمادی؛ عالم غیب؛ ملکوت.۲. الوهه؛ خداوندی. Δ در اصل لاه به معنی اله بوده، «واو» و «تا» برای مبالغه به آن افزوده شده، مانند «واو» و «تای» جبروت.
-
اغراق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eqrāq ۱. زیادهروی کردن در توصیف کسی یا چیزی.۲. (ادبی) در بدیع، مبالغه و افراط و زیادهروی در مدح یا ذم کسی یا چیزی؛ گزافگویی، مانند این شعر: هرگز کسی نداد بدینسان نشان برف / گویی که لقمهایست زمین در دهان برف (کمال اسماعیل: ...