کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مباحثة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مباحثه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مباحَثَة] mobāhese با هم بحث کردن.
-
جستوجو در متن
-
قیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qil گفتگو؛ گفتار.〈 قیلوقال:۱. گفتگو؛ مباحثه.۲. جنجال؛ سروصدا.
-
مدارست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مدارَسة] [قدیمی] modāresat ۱. چیزی را بهعنوان درس خواندن.۲. مذاکرۀ درسی کردن؛ مذاکره و مباحثه.
-
گفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) goft ۱. گفتن.۲. (اسم) گفتار؛ کلام.〈 گفتوشنفت: (اسم مصدر) = 〈 گفتوشنید〈 گفتوشنو: (اسم مصدر) = 〈 گفتوشنید〈 گفتوشنود: (اسم مصدر) = 〈 گفتوشنید〈 گفتوشنید: (اسم مصدر) گفتگو؛ گفتنوشنیدن؛ مباحثه.
-
اهل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اهالی] 'ahl ۱. شایسته؛ سزاوار.۲. (اسم) خانواده.۳. (اسم) فامیل؛ افراد خانواده و عشیره؛ قوموخویش؛ خاندان.۴. (اسم) کسانی که در یک جا اقامت دارند.۵. (اسم) وابسته؛ علاقهمند؛ پیرو: اهل تریاک، اهل سفر، اهل تسنن.۶. دارای ویژگیها و ا...