کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مایع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مایع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مائع، مقابلِ جامد] (فیزیک) māye' از حالتهای سهگانۀ ماده که در آن شکل ماده از شکل ظرف خود تبعیت میکند؛ آبگونه.
-
جستوجو در متن
-
جوشاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] jušāk جوشیدن آب یا مایع دیگر؛ جوشش.
-
فرغاریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹فرغاردن، فرغردن› [قدیمی] farqāridan آغشته کردن با آب یا مایع دیگر؛ خمیر کردن.
-
غلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qaly جوشیدن؛ جوشیدن مایع در دیگ.
-
رشف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rašf مکیدن؛ مکیدن آب یا مایع دیگر.
-
نوشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) nušidan خوردن آب یا مایع دیگر؛ آشامیدن.
-
سکب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sakb ریختن آب یا مایع دیگر.
-
پمپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pompe] pomp آلت یا دستگاهی برای رسانیدن مایع یا هوای پرفشار به داخل چیزی یا خارج ساختن مایع و هوا از داخل آن؛ تلمبه.
-
لوسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: lotion] lo(u)siyon محلول دارویی مایع که روی پوست مالیده میشود.
-
انژکسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [فرانسوی: injection] (پزشکی) [منسوخ] 'anžeksiyon داخل کردن داروی مایع در رگ یا عضله با سرنگ؛ تزریق.
-
جوشاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹جوشانیدن› jušāndan به جوش آوردن آب یا مایع دیگر بهوسیلۀ حرارت.
-
سیلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sayalān روان شدن آب؛ جاری شدن آب، خون یا مایع دیگر.
-
تبخیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (فیزیک) tabxir تغییر حالت جسم مایع به بخار در اثر حرارت.
-
امولسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: émulsion] (شیمی) 'emo(u)lsiyon داروی مایع کدر و شیری که ذرات نامحلول به حالت تعلیق در آن قرار دارند.