کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماه نو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ماه آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māh[']āb آبان؛ ماه آبان.
-
ماه پاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مهپاره، ماهپار› [مجاز] māhpāre زن خوشگل و زیبا مانند ماه.
-
ماه پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] māhpeykar آنکه پیکری زیبا مانند ماه دارد.〈 ماهپیکردرفش: [قدیمی] درفش و بیرقی که بر آن نقش ماه باشد: ◻︎ یکی ماهپیکردرفش از برش / به ابر اندرآورده تابان سرش (فردوسی: ۳/۲۰).
-
ماه زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] māh'ezār دیوانه.
-
ماه گرفتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹ماهگرفت› (نجوم) [قدیمی] māhgereftegi = خسوف
-
ماه وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹مهوش› [قدیمی، مجاز] māhvaš ماهمانند؛ خوشگل و زیبا، مانند ماه.
-
پابه ماه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] pābemāh ویژگی انسان یا حیوانی آبستن که در ماه آخر بارداری باشد.
-
سال ماه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sālmāh = سالمه
-
جستوجو در متن
-
مستهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مستهلّ] [قدیمی] mostahal[l] ۱. ماه نو که نمودار و آشکار شده.۲. [مجاز] ابتدای ماه.
-
هلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَهِلَّة] (نجوم) helāl ماه از شب اول ماه قمری تا سه شب که در آسمان به شکل کمان دیده میشود؛ ماه نو.〈 هلالاحمر: مؤسسهای خیریه در کشورهای اسلامی، با تٲسیسات امدادی و درمانی که به آسیبدیدگان و زخمیشدگان جنگ و دیگر نیازمندان ...
-
مهرگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mitragan] [قدیمی] mehr[e]gān ۱. ماه مهر.۲. [مجاز] پاییز.۳. روز شانزدهم از هر ماه خورشیدی.۴. در آیین زردشتی، جشن باستانی که پارسیان از روز ۱۶ تا ۲۱ مهرماه برپا میکردند: ◻︎ مهرگان نو درآمد بس مبارک مهرگان / فال سعد آورد و روز فرخ و بخت ج...
-
خیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xide ۱. کج؛ خمیده؛ خمشده: ◻︎ الا تا ماه نو خیدهکمان است / سپر گردد مه داه و چهارا (ابوشکور:شاعران بیدیوان: ۸۳).۲. ویژگی پشم و پنبۀ زدهشده: ◻︎ وجود آتش، جهان چون پشم خیده / نمانده پشم و آتش آرمیده (عطار۱: ۱۵۵).
-
آسا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āsā ۱. خمیازه؛ دهاندره: ◻︎ چنان نمود به ما دوش ماه نو دیدار / چو ماه من که کند گاه خواب خوش آسا (بهرامی: شاعران بیدیوان: ۴۰۴).۲. زیب؛ زینت؛ زیور؛ آرایش: ◻︎ به انواع نفایس خویشتن را / بهسان نوعروسی کرده آسا (عسجدی: ۲۱).۳. وقار؛ ...