کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماه به ماه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کانون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سریانی، مٲخوذ از اکدی، جمع: کوانین] kānun ۱. محل گردآمدن گروهی با هدف خاص؛ انجمن.۲. مرکز.۳. (فیزیک) نقطهای در آینه یا عدسی که پرتوهای نور در آن به هم میرسند.۴. [قدیمی] آتشدان؛ آتشخانه؛ منقل؛کوره.۵. [قدیمی] نام دو ماه از ماههای سریانی یا ر...
-
لیلةالبدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لَیلةالبدر] [قدیمی] leylatolbadr شب چهاردهم ماه قمری که قرص و نور ماه به کمال میرسد.
-
آذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āzr ۱. آتش.۲. ماه نهم از سال خورشیدی ایرانی.۳. [قدیمی] روز نهم از نهمین ماه تقویم اوستایی که ایرانیان قدیم در ماه آذر این روز را به خاطر یکی شدن نام ماه و روز جشن میگرفتند؛ آذرروز؛ آذرگان؛ آذرجشن: ◻︎ ای خردمند سرو تابانماه / روز آذر می چ...
-
اشهار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ešhār یک ماه به جایی بودن.
-
شست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šast ۱. قلاب ماهیگیری: ◻︎ بر ماه به شست زلفکان راه گرفت / گیرند به شست ماهی او ماه گرفت (عنصری: ۳۱۰).۲. دام؛ کمند.
-
هلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَهِلَّة] (نجوم) helāl ماه از شب اول ماه قمری تا سه شب که در آسمان به شکل کمان دیده میشود؛ ماه نو.〈 هلالاحمر: مؤسسهای خیریه در کشورهای اسلامی، با تٲسیسات امدادی و درمانی که به آسیبدیدگان و زخمیشدگان جنگ و دیگر نیازمندان ...
-
دی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dey ۱. ماه دهم از سال خورشیدی؛ ماه اول زمستان که موسم سختی سرما است.۲. [قدیمی] نام روزهای هشتم و پانزدهم و بیستوسوم هر ماه خورشیدی. Δ چون سه روز از روزهای ماه به نام دی بوده برای امتیاز آنها نام هر روز را به نام روز بعد افزوده روز هشتم ...
-
آذرجشن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āzarjašn جشنی که ایرانیان قدیم در روز آذر (نهم) از ماه آذر باستانی به مناسبت توافق نام ماه و روز برپا میکردند و به زیارت آتشکده میرفتند؛ آذرگان.
-
آبانگان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ābāngān جشنی که ایرانیان قدیم در روز آبان از ماه آبان (دهم آبان) به مناسبت یکی شدن نام روز با نام ماه میگرفتند.
-
آبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āpān] ‹اَبان› 'ābān ۱. ماه هشتم از سال خورشیدی ایرانی؛ ماه دوم پاییز؛ آبانماه.۲. فرشتۀ موکل بر آب.۳. [قدیمی] روز دهم از هر ماه خورشیدی: ◻︎ آبانروز است روز آبان / خرم گردان به آبِ رَز جان (مسعودسعد: ۵۴۶).
-
قمری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به قمر) [عربی. فارسی] qamari محاسبهشده براساس گردش انتقالی ماه: سال قمری.
-
ارد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'ard روز بیستوپنجم از هر ماه خورشیدی: ◻︎ اردروز است فرخ و میمون / با همه لهو و خرمی مقرون (مسعودسعد: ۵۵۰)، ◻︎ سرآمد کنون قصهٴ یزدگرد / به ماه سپندارمذ روز ارد (فردوسی: ۸/۴۸۸).
-
اقمر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] 'aqmar ۱. سفیدرنگ؛ به رنگ ماه.۲. سفید مایل به سبزی.
-
استهلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estehlāl نگاه کردن به آسمان جهت دیدن هلال در شب اول ماه.
-
چمچم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] čomčom خرام؛ رفتار به ناز و خرام: ◻︎ زمستان منهزم شد تا درآمد / سپاه ماه فروردین به چمچم (پوربها: رشیدی: چمچم).