کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهپیکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ماه پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] māhpeykar آنکه پیکری زیبا مانند ماه دارد.〈 ماهپیکردرفش: [قدیمی] درفش و بیرقی که بر آن نقش ماه باشد: ◻︎ یکی ماهپیکردرفش از برش / به ابر اندرآورده تابان سرش (فردوسی: ۳/۲۰).
-
پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) peykar ۱. کالبد؛ تن.۲. هیکل.۳. مجسمه؛ تندیس.۴. (ریاضی) رقم؛ شیفر: عدد ۵۹۴ دارای سه پیکرِ ۴، ۹، و ۵ میباشد.۵. [قدیمی] تصویری که نقاش بکشد.
-
ماه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: māh] ‹ماج، مانگ› māh ۱. (نجوم) از کرات آسمانی که در هر ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و۴۴ دقیقه یک بار به دور زمین میگردد و از خورشید کسب نور میکند؛ قمر.۲. واحد اندازهگیری زمان برابر با یکدوازدهم سال.۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] زیبا.۴. در گاهشماری ...
-
گران پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerānpeykar آنکه پیکر سنگین دارد؛ سنگینوزن.
-
کوه پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kuhpeykar درشتاندام؛ قویهیکل.
-
غول پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [مجاز] qulpeykar غولآسا؛ بزرگ و مهیب؛ کسی یا چیزی که جثۀ بزرگ مانند غول دارد.
-
پری پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] paripeykar کسی که اندام بسیارزیبا مانند اندام پری دارد.
-
پیل پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pilpeykar دارای پیکر بزرگ مانند پیل؛ بزرگجثه؛ تنومند.
-
طاووس پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. فارسی] [قدیمی، مجاز] tāvuspeykar با اندام زیبا و رنگارنگ مانند طاووس.
-
ماه آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māh[']āb آبان؛ ماه آبان.
-
ماه پاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مهپاره، ماهپار› [مجاز] māhpāre زن خوشگل و زیبا مانند ماه.
-
ماه زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] māh'ezār دیوانه.
-
ماه گرفتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹ماهگرفت› (نجوم) [قدیمی] māhgereftegi = خسوف
-
ماه وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹مهوش› [قدیمی، مجاز] māhvaš ماهمانند؛ خوشگل و زیبا، مانند ماه.
-
پابه ماه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] pābemāh ویژگی انسان یا حیوانی آبستن که در ماه آخر بارداری باشد.