کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهی پشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اردک ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] (زیستشناسی) 'ordakmāhi نوعی ماهی فلسدار با بدن باریک و کشیده، و پوزهای شبیه منقار اردک.
-
اره ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'arremāhi نوعی سفرهماهی با جثۀ بزرگ و پوزۀ دراز شبیه ارۀ دودَم.
-
بادبان ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bādbānmāhi نوعی ماهی بزرگ بومی هند غربی که بالههای پشتیاش به شکل بادبان است.
-
برگ ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bargmāhi نوعی ماهی کمیاب که از دریای سیاه به دریای خزر آورده شده.
-
کوسه ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kusemāhi = کوسه۲
-
گوش ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gušmāhi صدف؛ غلاف صدف؛ گوش دریا.
-
ماهی خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ماهیخوارک› (زیستشناسی) māhixār ۱. ویژگی هر جانوری که از ماهی تغذیه میکند.۲. پرندهای با منقار دراز، دُم کوتاه، و پرهایی به رنگ سبز و آبی و سفید که بیشتر در کنار رودخانهها مینشیند و ماهی صید میکند.
-
شاه ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šāhmāhi نوعی ماهی دریایی کوچک.
-
ریگ ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) rigmāhi = سقنقور
-
تاس ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tāsmāhi = سگماهی
-
سفره ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) sofremāhi هریک از انواع ماهیهای پهن؛ ماهی اژدر؛ ماهی برقی.
-
سگ ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sagmāhi نوعی ماهی دریایی که اغلب عظیمالجثه، دارای بدن کشیده و دم دوشاخه هستند.
-
جستوجو در متن
-
شیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سیم› (زیستشناسی) [قدیمی] šim نوعی ماهی سفید با خالهای سیاه در پشت: ◻︎ می بر آن ساعدش از ساتگنی سایه فگند / گفتی از لاله پشیزهستی بر ماهی شیم (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۲).
-
ذبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zab[a]l ۱. (زیستشناسی) استخوان روی پشت لاکپشت؛ کاسۀ سنگپشت.۲. (زیستشناسی) گوشماهی.۳. [قدیمی] اول جوانی.