کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماهیچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماهیچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مایچه› (زیستشناسی) māhiče برخی از گوشتهای بدن انسان یا حیوان که دارای دو سر باریک و شبیه ماهی کوچک است؛ عضله.
-
جستوجو در متن
-
مایچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [عامیانه] māyče =ماهیچه
-
میوگراف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: myographe] (پزشکی) [منسوخ] miyog[e]rāf دستگاهی که انقباضات ماهیچه را ترسیم میکند.
-
شکم پایان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شکمپاییان› (زیستشناسی) šekampāyān جانورانی که بر روی ماهیچههای شکم خود میخزند.
-
مثانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مثانَة] (زیستشناسی) masāne کیسهای ماهیچهای در لگن خاصره که ادرار در آن جمع میشود؛ آبدان.
-
عضله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عضَلَة، جمع: عَضَلات] (زیستشناسی) 'azole گوشت بدن که پیچیده و مجتمع باشد؛ ماهیچه؛ مایچه.
-
کاتالپسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: catalepsie] (پزشکی) kātālepsi بیحرکتی و ثابت ماندن دست، پا، یا سایر اندامها، به دلیل سفت شدن ماهیچهها، در بعضی از بیماریها یا در افراد هیپنوتیزمشده.
-
ماساژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، اسم) [فرانسوی: massage] māsāž مالش دادن ماهیچههای بدن که بهمنظور رفع خستگی، رفع اختلال، یا حفظ سلامتی انجام میشود.
-
قلقلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] qelqelak عمل تحریک ماهیچههای بدن بهوسیلۀ انگشت یا وسیلۀ دیگر بهطوریکه موجب خنده شود.〈 قلقلک دادن: (مصدر متعدی) [عامیانه] = قلقلک
-
تریشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: trichine] (زیستشناسی) terišin کرمی که به شکل رشتۀ بسیارباریک و به طول چند میلیمتر در دستگاه گوارش و ماهیچههای خوک پیدا میشود و هرگاه انسان چنین گوشتی را که خوب پخته نشده باشد بخورد، به آن مبتلا میگردد.
-
هموفیلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: hémophilie] (پزشکی) hemofili نوعی بیماری ارثی که به دلیل فقدان یکی از عوامل منعقدکنندۀ خون ایجاد و باعث خونریزی خودبهخودی داخلی بهویژه در مفاصل و ماهیچهها میشود.
-
بافت
فرهنگ فارسی عمید
(بن ماضیِ بافتن، اسم مصدر) bāft ۱. بافتن؛ عمل بافندگی.۲. (صفت مفعولی) بافتهشده.۳. (اسم) تاروپود؛ نسج.۴. (اسم) (زیستشناسی) دستهای از یاختهها که در بدن موجودی بههمپیوسته باشند.۵. (اسم) (زیستشناسی) مجموع سلولهایی که شکل و ساختمان آنها شبیه یکدی...