کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: māh] ‹ماج، مانگ› māh ۱. (نجوم) از کرات آسمانی که در هر ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و۴۴ دقیقه یک بار به دور زمین میگردد و از خورشید کسب نور میکند؛ قمر.۲. واحد اندازهگیری زمان برابر با یکدوازدهم سال.۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] زیبا.۴. در گاهشماری ...
-
واژههای مشابه
-
ماه آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māh[']āb آبان؛ ماه آبان.
-
ماه پاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مهپاره، ماهپار› [مجاز] māhpāre زن خوشگل و زیبا مانند ماه.
-
ماه پیکر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] māhpeykar آنکه پیکری زیبا مانند ماه دارد.〈 ماهپیکردرفش: [قدیمی] درفش و بیرقی که بر آن نقش ماه باشد: ◻︎ یکی ماهپیکردرفش از برش / به ابر اندرآورده تابان سرش (فردوسی: ۳/۲۰).
-
ماه زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] māh'ezār دیوانه.
-
ماه گرفتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹ماهگرفت› (نجوم) [قدیمی] māhgereftegi = خسوف
-
ماه وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹مهوش› [قدیمی، مجاز] māhvaš ماهمانند؛ خوشگل و زیبا، مانند ماه.
-
پابه ماه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] pābemāh ویژگی انسان یا حیوانی آبستن که در ماه آخر بارداری باشد.
-
سال ماه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sālmāh = سالمه
-
جستوجو در متن
-
بدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی جمع: بُدُور، مقابلِ هلال] (نجوم) badr ماه تمام؛ ماه شب چهارده؛ نیمۀ روشن ماه.
-
مهتاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ماهتاب› mahtāb تابش ماه؛ روشنایی ماه.
-
محاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (نجوم) mohāq سه شب آخر ماه قمری که ماه دیده نمیشود؛ آخر ماه قمری.
-
رمضان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] rame(a)zān ماه نهم سال قمری؛ ماه روزه؛ ماه صیام؛ رمضانالمبارک؛ ماه مبارک.