کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
معنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: معنیّ] ma'ni ۱. مقصود.۲. مفهوم و مضمون کلام.۳. مطلب؛ موضوع.۴. باطن.
-
جستوجو در متن
-
مانویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مانویَّة] mānaviy[y]e ۱. پیروان مانی؛ مانویان.۲. آیین مانی.
-
مانوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مانی، پیامبر و نقاش ایرانی [۲۱۵ـ۲۷۶ میلادی]) [عربی: مانویّ] mānavi ۱. مربوط به آیین مانی: سنگنوشتههای مانوی.۲. پیرو آیین مانی.
-
نغوشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: niyošāk] ‹نغوشاک› [قدیمی] ne(a)qušā ۱. شنوا؛ شنونده.۲. پیرو آیین مانی.۳. فرقهای از مانویان.
-
ارژنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ارثنگ، ارتنگ، اردهنگ، اردنگ، ارجنگ› 'aržang ۱. نام کتاب مانی که دارای انواع نقشونگار بوده: ◻︎ در جنب جمال تو بُوَد صورت دیدار / هر نقش که صورتگر ارژنگ نگارد (خواجو: ۴۱۷)، ◻︎ به تیشه صورت شیرین بر آن سنگ / چنان برزد که مانی نقش ارژنگ (نظام...
-
بهارخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی] bahārxāne ۱. بتخانه؛ بتکده: ◻︎ آن چون بهارخانهٴ چین پر ز نقش چین / این چون نگارخانهٴ مانی پر از نگار (عمعق: ۱۶۲).۲. بنای زیبا و باشکوه.
-
پشیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pašīz] ‹پشی› pašiz ۱. پولک؛ فلس.۲. پول خُرد فلزی کمارزش؛ پول سیاه. [قدیمی]۳. سکۀ مسین کمارزش که در زمان ساسانیان رایج بوده: ◻︎ سخن تا نگویی به دینار مانی / ولیکن چو گفتی پشیزی مسینی (ناصرخسرو: ۱۷).
-
زندیق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب، مٲخوذ از پهلوی: zandīk، جمع: زَنادِقَة و زَنادیق] [قدیمی] ze(a)ndiq ۱. کسی که در باطن کافر باشد و تظاهر به ایمان کند؛ ملحد؛ مرتد؛ کافر؛ بیدین.۲. هریک از اصحاب عبداللهبن سبا و از غلاة شیعه که معتقد به خدایی علیبن ابیطالب بودهاند و ...