کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مانند کودک رفتار کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی مانند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bimānand آنکه یا آنچه در خوبی یا بدی همتا نداشته باشد؛ بیمثل؛ بینظیر؛ بیهمتا.
-
هم مانند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hammānand = همانند
-
جستوجو در متن
-
تا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تاه› tā خمیدگی چیزی، مانند کاغذ و پارچه؛ چین؛ لا.〈 تا شدن: (مصدر لازم) [عامیانه] دولا شدن؛ خم شدن؛ خمیده شدن.〈 تا کردن: (مصدر متعدی) ‹تا دادن› [عامیانه]۱. دولا کردن.۲. خمیده کردن.۳. عمل کردن؛ رفتار کردن.〈 بد تا کردن: [عامیانه] ب...
-
دایگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [پهلوی: dāyakih] dāyegi شیر دادن و پرستاری کودک؛ شغل و عمل دایه؛ دایهگری.〈 دایگی کردن: (مصدر متعدی) دایه بودن؛ شیر دادن به کودک و پرستاری کردن او.
-
مساهلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مساهَلة] mosāhelat با نرمی و آسانی رفتار کردن.
-
رغم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] raqm خلاف میل کسی رفتار کردن.
-
تعنیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'nif سرزنش کردن؛ بهسختی ملامت کردن؛ با کسی بهسختی و بهدرشتی رفتار کردن.
-
ملایمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملائَمة] molāyemat با نرمی رفتار کردن؛ سازگاری و خوشرویی.
-
کدخدامنشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kadxodāmaneši ۱. به منش و روش کدخدایان رفتار کردن.۲. حل کردن دعوای دو تن به روش مسالمتآمیز و حکمیت.
-
رفق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] refq ۱. نرمی و مدارا کردن؛ با مهربانی و لطف با کسی رفتار کردن.۲. [قدیمی] راحتی؛ گشایش.
-
شکایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شکایة] šekāyat ۱. گله کردن از کسی به دیگری؛ از جور و ستم یا رفتار و کار بد کسی نزد دیگری گله کردن یا نالهوزاری کردن.۲. تظلم؛ دادخواهی.
-
فطام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fetām ۱. از شیر گرفتن کودک.۲. [مجاز] جدا کردن چیزی از چیز دیگر.
-
دایگانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [پهلوی: dāyakānih] [قدیمی] dāyegāni شیر دادن و پروردن کودک؛ دایگی؛ دایگی کردن؛ دایه بودن.
-
تساهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasāhol ۱. سهل گرفتن؛ سست گرفتن.۲. آسان گرفتن بر یکدیگر؛ به نرمی رفتار کردن.