کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مانند سرب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی مانند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bimānand آنکه یا آنچه در خوبی یا بدی همتا نداشته باشد؛ بیمثل؛ بینظیر؛ بیهمتا.
-
هم مانند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hammānand = همانند
-
جستوجو در متن
-
مردارسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مرداسنگ، مردهسنگ، مرداسنج، مردارسنج› mordārsang جسمی سرخ یا زردرنگ که بیشتر از سرب و قلع گرفته میشود و برای ساختن مرهم به کار میرود؛ لیتارژ جوهر سرب؛ مرداهنگ؛ مرتک؛ سنگ مردار.
-
سرمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sorme گردی سیاهرنگ که از سولفور آهن یا سولفور سرب بهدست میآید و برای سیاه کردن مژهها و پلکها به کار میرود؛ خاکۀ سرب.
-
اکسیددوپلمب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: oxyde de plomb] (شیمی) 'oksiddopolomb جوهر سرب؛ مردارسنگ.
-
رصاص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹رزاز› (شیمی) [قدیمی] rasās ۱. قلع؛ قلعی؛ ارزیر.۲. سرب
-
آبار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] (پزشکی) [قدیمی] 'ābār دارویی که از سرب و گوگرد تهیه میشد و در چشمپزشکی کاربرد داشت.
-
شکرسرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] šekaresorb جسمی متبلور و شیرین اما سمی و خطرناک؛ استات دوپلمب؛ استات سرب.
-
سرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَسراب] [قدیمی] serb ۱. گلۀ آهو.۲. دستۀ پرندگان.۳. جماعت.۴. راه.۵. قلب؛ دل.
-
سفیداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سپیداب، اسپیداب، اسفیداج، سپیداج› sefidāb ۱. گرد سفیدی که از روی و برخی مواد دیگر گرفته میشود و در نقاشی به کار میرود؛ سفیداب روی؛ اکسید روی.۲. پودر سفیدی که زنان بهصورت خود میمالند؛ سپیده؛ سپیتاک.〈 سفیداب شیخ (سرب): گَرد سفید و سمی ...
-
کریستال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cristal] keristāl ۱. نوعی شیشه حاوی اکسید سرب که در ساخت دستگاههای نوری و ظروف و اشیا به کار میرود.۲. ظرفی که با این شیشه ساخته شده.۳. بلور.
-
گالن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: galène] (زیستشناسی) gālen نوعی سنگ معدن سرب، دارای مقداری آهن، روی، نقره، و گاهی انتیمون و آرسنیک که رنگش خاکستری است و در امریکا، انگلستان، فرانسه، و اسپانیا یافت میشود.
-
سرنج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) soranj گردی سمّی و سرخرنگ که از حرارت دادن مردارسنگ بهدست میآید و در نقاشی، تذهیب، سفالگری، شیشهسازی و نیز به عنوان ضدزنگ برای رنگ کردن اشیای آهنی به کار میرود؛ اکسید سرب.
-
قلع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (شیمی) qal' فلزی نرم و نقرهایرنگ که قابل تورق و سختتر از سرب است و در دمای ۲۳۱ درجه سانتیگراد ذوب میشود و خالص آن در طبیعت پیدا نمیشود و همیشه مرکب با اکسیژن و گوگرد است. برای ساختن قاشق و چنگال و چیزهای دیگر و سفید کردن ظرفهای...