کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mām] mām = مادر
-
واژههای مشابه
-
مام ناف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māmnāf = ماما
-
جستوجو در متن
-
ماما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) māmā ۱. زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را میگیرد و زائو را پرستاری میکند؛ ماماچه؛ مامناف؛ بازاج؛ پازاچ؛ پیشنشین؛ قابله.۲. مادر.
-
تمهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamahhol درنگ کردن؛ کاری را با نرمی و کندی انجام دادن: ◻︎ حزم تو اگر مانع عزم تو نبودی / نه مه بندت در وهم مام تمهل (قاآنی: ۵۱۷).