کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مالى کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مال) [عربی. فارسی] māli مربوط به مال: کمک مالی.
-
مالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مالئ، مقابل خالی] [قدیمی] māli پُر؛ لبریز.
-
جستوجو در متن
-
تدهین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tadhin روغنمالی کردن؛ به چیزی روغن مالیدن؛ چرب کردن.
-
انداییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹انداویدن› [قدیمی] 'andāyidan ۱. اندودن؛ کاهگل کردن بام یا دیوار؛ گِلمالی کردن.۲. آلوده کردن.
-
تجصیص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajsis گچاندود کردن؛ گچمالی؛ گچکاری.
-
اندایشگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] 'andāyešgar کاهگلکننده؛ کسی که کارش کاهگل کردن یا گچمالی است.
-
پذیره نویسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pazirenevisi نوشتن و امضا کردن سندی برای تعهد پرداخت یک سند مالی.
-
تکلیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taklis ۱. آهک کردن؛ آهکمالی کردن؛ اندود کردن با آهک یا ساروج.۲. (شیمی) حرارت دادن به جسمی تا مانند آهک شود.
-
وقف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی، جمع: اوقاف] vaqf ۱. (فقه، حقوق) آنچه کسی از ثروت خود جدا میکند که در کارهای عامالمنفعه از آن استفاده میکنند.۲. اندکی درنگ کردن در بین کلام و دوباره شروع کردن.۳. (فقه، حقوق) حبس عین ملک یا مالی و مصرف کردن منافع آن در اموری ک...
-
چرچر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه] čarčar ۱. خوشی.۲. خوشخوراکی.۳. آمادگی اسباب عیش و خوشی.〈 چرچر کردن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. خوش چریدن؛ خوب خوردن و خوش بودن.۲. مالی پیدا کردن و با آن به عیش و خوشی گذرانیدن.
-
تلجئه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تلجئَة] [قدیمی] talje'e ۱. کسی را بهاکراه و ستم به کاری واداشتن.۲. چیزی را بهدروغ فروختن.۳. به بعضی از ورثه مالی تعلق دادن و بعضی دیگر را محروم کردن.
-
تشطیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی] taštir ۱. (ادبی) در بدیع، نوعی تسمیط که در آن، هریک از مصراعهای بیت دو قسمت شده و در هر قسمت قافیهای آورده میشود، مانندِ این شعر: مده ای رفیق پندم که نظر بر او فکندم / تو میان ما ندانی که چه میرود نهانی (سعدی۲: ۵۹۷).۲. (اس...
-
وضع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَوْضاع] vaz' ۱. کیفیت؛ حالت؛ چگونگی و حالت هرچیز.۲. [عامیانه، مجاز] وضعیت مالی؛ توان مالی: فعلاً وضعمان خوب نیست.۳. [عامیانه، مجاز] حالت بدن: وضع مزاجی.۴. ایجاد کردن؛ پدید آوردن: وضع قوانین جدید.
-
اقتصاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'eqtesād ۱. دانش بررسی روشهای کسب درآمد، مصرف کالاها و خدمات، روابط بازرگانی، و سازماندهی امور مالی برای بهرهبرداری بهینه از منابع تولید ثروت.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] میانهروی کردن.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] بهاندازه خرج کردن؛ تعادل دخل...