کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماشین کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ماشین نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی. فارسی] māšinnevis کسی که مطالب را با ماشین تحریر تایپ میکند.
-
جستوجو در متن
-
ماشینیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [فرانسوی: machinisme] māšinism جایگزین کردن ماشین بهجای نیروی انسانی برای انجام کارهای صنعتی.
-
درویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹درودن› [قدیمی] deravidan بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو؛ درو کردن.
-
روغن کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ro[w]qankāri مالیدن یا داخل کردن روغن مخصوص ماشین میان چرخ، دندهها، و میلههای ماشین برای روان شدن و جلوگیری از اصطکاک و ساییدگی آنها.
-
چاپخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت. فارسی] čāpxāne جای چاپ کردن اوراق و کتب؛ محلی با ماشین چاپ و دستگاههای حروفچینی برای چاپ کردن روزنامه و سایر اوراق؛ مطبعه.
-
رتاتیو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: rotative] rotātiv نوعی ماشین چاپ که برش کاغذ و دسته کردن اوراق چاپشده را هم بهطور خودکار انجام میدهد.
-
مونتاژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: montage] montāž ۱. در کنار هم قرار دادن و روی هم سوار کردن اجزای یک ماشین یا دستگاه.۲. (سینما) = تدوین
-
اتوشویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [روسی. فارسی] 'otušuy(')i ۱. شستن و اتو کردن لباس و پارچه بهوسیلۀ ماشینهای مخصوص.۲. (اسم) مکانی که در آن لباسها را شسته و اتو میکشند.
-
سیلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: silo] silu(o) انبار مخصوص نگهداری گندم که به شکل برج یا گودال ساخته میشود و دارای ماشینها و دستگاههایی برای پاک کردن گندم است.
-
جک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: jack] jak ۱. دستگاه کوچک اهرمی که برای بالا بردن و بالا نگاهداشتن چیزهای سنگین از قبیل ماشینها و اتومبیلها هنگام تعمیر یا عوض کردن ادوات آنها در زیر ماشین میزنند.۲. وسیلهای در موتورسیکلت و دوچرخه برای ایستاده نگهداشتن آن در هنگ...
-
درو
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ درویدن و درودن) dero[w] ۱. = درویدن۲. (اسم مصدر) برش بوتههای جو و گندم یا گیاهان دیگر از روی زمین با داس یا ماشین درو.〈 درو کردن: (مصدر متعدی) بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو؛ درویدن.
-
کوبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) kubidan ۱. فرود آوردن چیزی با شدت: تخممرغ را به دیوار کوبید.۲. میخ یا چیز دیگر را با چکش زدن که در چیزی فرو رود.۳. (مصدر لازم) بهشدت برخورد کردن با چیزی: ماشین را به دیوار کوبید.۴. (مصدر متعدی) بهصدا درآوردن کوبۀ در: در را کوبیدند.۵. ...
-
آتش خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ātašxāne ۱. کوره.۲. جای روشن کردن آتش.۳. آن قسمت از ماشین یا کارخانه که مواد سوختنی در آن ریخته میشود و آتش میگیرد.۴. آتشکده.۵. اسلحهخانه.
-
گوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) go(a)ve ۱. تکۀ چوب کلفت که هنگام شکستن یا اره کردن کنده یا تخته لای آن میگذارند.۲. میله یا تکۀ آهن که در ماشینها برای محکم ساختن میلۀ چرخ کنار آن میکوبند.