کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماسوره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ماسوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ماشوره› māsure ۱. نی باریک.۲. لولۀ باریک و کوتاه.۳. آلتی در چرخ خیاطی که نخ به آن پیچیده میشود.۴. (نظامی) آلتی در توپ و تفنگ.
-
جستوجو در متن
-
ماشوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] māšure ۱. = ماسوره۲. ساقۀ گیاه که میان آن خالی باشد، مانند نی.
-
جفرسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چفرسته، جغرسته، جفرسه، چغرشته› [قدیمی] jafraste ۱. ماسوره.۲. نخی که هنگام ریسیدن پنبه دور دوک پیچیده میشود.
-
چغرشته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چغرسته، چخرشته› [قدیمی] čaqrešte ۱. ماسوره.۲. نخی که هنگام ریسیدن پنبه دور دوک پیچیده میشود.
-
بوبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bobine] bo(u)bin ۱. قرقره؛ ماسوره.۲. (برق) وسیلهای در بعضی دستگاههای برقی شبیه قرقره که روی آن سیمپیچی شده و فشار جریان برق را بالا میبرد.
-
ماکو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) māku ۱. جایی در چرخ خیاطی که ماسوره در آن قرار میگیرد.۲. وسیلهای که نخ را دور آن پیچیده و از لای تارها عبور میدهند.
-
قرقره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹قرقرک، قرقر› qerqere ۱. استوانهای با دو انتهای پهن که به دور آن نخ پیچیده شده باشد.۲. قاب یا ماسورۀ چرخان که برای پیچیدن نخ، طناب، فیلم، نوار یا امثال آنها به کار میرود.۳. چرخ نصبشده روی محوری با دورۀ برآمده برای حمل تسمۀ تخت، یا دورۀ شیار...