کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ماست چکیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ماست با
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ماستوا، ماستاوه، ماستینه› [قدیمی] māstbā آشی که در پختن آن ماست به کار میبرند؛ آش ماست.
-
ماست بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) māstband کسی که ماست مایه بزند؛ کسی که ماست درست میکند.
-
ماست مالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) māstmāli ۱. [مجاز] سرسری انجام دادن کاری.۲. [مجاز] پوشاندن عیبونقص امری؛ لاپوشانی کردن.
-
جستوجو در متن
-
گورماست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gurmast ماست چکیده که با شیر مخلوط کنند.
-
شیراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] širāz ماست چکیده؛ دوراغ؛ شیر بریده که آبش را گرفته باشند.
-
کمسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کمشک› [قدیمی] kamask ۱. ماست چکیده.۲. دوراغ.۳. شیر بریده.
-
تاشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāšak ۱. کَره.۲. ماست چکیده.۳. مرد چابک و چالاک.
-
لور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لورا› [قدیمی] lur ۱. ماست چکیده.۲. نوعی پنیر که از شیر بریده و آبگرفته تهیه میشد.
-
لمشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لمسک› [قدیمی] le(a)mešk ۱. ماست چکیده.۲. ماستی که در آن شیر و نمک بریزند و نانخورش درست کنند.
-
چغرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹جغرات› [قدیمی] čoqrāt ماستی که آب آن را گرفته باشند؛ ماست چکیده: ◻︎ هم پنیر و نانهای روغنین / خمرهها چغراتهای نازنین (مولوی: لغتنامه: چغرات).