کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مازو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مازو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مازوج› (زیستشناسی) māzu ۱. = بلوط۲. مادهای با مصرف دارویی و صنعتی که از ترشح یکی از انواع بلوط بهدست میآید و بر اثر گزش حشرهای بهصورت کروی درمیآید.
-
جستوجو در متن
-
ماز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] māz = مازو
-
بلندمازو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bolandmāzu درختی از خانوادۀ راش که از انواع بلوط است؛ سیاهمازو.
-
تانن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tannin] (شیمی) tānan مادهای که از برخی گیاهان گرفته میشود و در طب برای معالجۀ بعضی بیماریها و در صنعت برای رنگرزی به کار میرود؛ جوهر مازو.
-
سک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سکّ] (طب قدیم) sok[k] جوشاندهای که در طب قدیم از مازو و شیرۀ خرما و مشک برای بیمار درست میکردند و خاصیت قبض داشت.
-
رامک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] rāma(e)k ۱. (طب قدیم) دارویی مرکب از زاج سیاه، مازو، پوست انار، و صمغ که در طب قدیم برای معالجۀ اسهال به کار میرفته.۲. [قدیمی] دارویی خوشبو، مانند مشک.
-
راسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) rāste ۱. (زیستشناسی) گوشت چسبیده به ستون مهرهها؛ پشتمازه؛ پشتمازو.۲. راه راست و هموار.۳. دالان بزرگ و بدون پیچ و خم در بازار.۴. طول؛ بخش طولی: راستهٴ پارچه.۵. (زیستشناسی) از گروههایی که در تقسیمبندی گیاهان و جانوران به کار میرود و تیره...