کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مؤسسه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مؤسسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مؤسَّسَة] mo'assese تشکیلات یا سازمانی برای انجام کارهای خاص.
-
جستوجو در متن
-
انستیتو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: institut] 'an[e]stito(u) مؤسسه.
-
کنفدراسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: confédération] konfed[e]rās[i]yon مؤسسه یا نهادی که از چند فدراسیون تشکیل شده.
-
برچیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] barčidegi نابودی و از بینرفتن یک مؤسسه، حکومت، و مانندِ آن؛ انحلال.
-
شیرخوارگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) širxārgāh مؤسسهای که در آنجا کودکان شیرخوار را نگهداری میکنند؛ دارالرضاعه.
-
کالج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: college] kālej ۱. آموزشگاه یا مؤسسۀ عالی.۲. کفش بدون پاشنه.
-
سخن گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) soxangu کسی که از طرف مؤسسه یا گروهی دربارۀ کارها و درخواستهای آن سخن بگوید.
-
استاژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: stage] 'estāž دورهای که داوطلب شغل، در اداره یا مؤسسهای برای فراگرفتن کار میگذراند؛ کارآموزی.
-
آموزشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'āmuzešgāh جای آموختن و درس دادن؛ مؤسسۀ رسمی یا غیررسمی که در آن علم، هنرو فنون مختلف بیاموزند.
-
بنگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنگه› bongāh ۱. خانه.۲. انبار.۳. جای دادوستد.۴. سازمان؛ مؤسسه.
-
کلیددار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [یونانی. فارسی] keliddār کسی که کلید ساختمان یا مؤسسه یا خزانه در دست اوست؛ دارندۀ کلید.
-
سابوتاژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: sabotage] (سیاسی) sābotāž خرابکاری عمدی در مؤسسه، کارخانه یا معدن برای رسیدن به اهداف اخلالگرانه.
-
حسابدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] hesābdār کسی که حساب، دادوستد، قرض، و طلب اداره یا مؤسسهای را در دفتر ثبت و محاسبه میکند؛ محاسب.
-
شهریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به شهر [= ماه]) [عربی: شهریَّة] šahriy[y]e ۱. هزینۀ استفاده از خدمات یک مؤسسه برای یک دورۀ معیّن.۲. اجرت و حقوق ماهیانه.