کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مآل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
مال
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ مالیدن) māl ۱. = مالیدن۲. مالنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خشتمال، نمدمال.۳. مالیده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): پایمال.
-
مال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اموال] māl ۱. دارایی.۲. آنچه در ملک شخص باشد.۳. چهارپای بارکش مانند اسب، استر، الاغ و مانند آن.۴. [مجاز] در خور توجه و دندانگیر.۵. [قدیمی] مالیات؛ خراج.〈 مال جامد: زر و سیم؛ مال صامت.
-
جستوجو در متن
-
مالور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] mālvar صاحب مال؛ مالدار.
-
ثروت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ثَروة] se(a)rvat مال؛ دارایی؛ مال بسیار.
-
اکتناز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ektenāz گرد آمدن مال؛ جمع شدن مال و ثروت.
-
بازگیری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bāzgiri ۱. گرفتن چیزی از مال کسی.۲. ضبط کردن مال کسی؛ مصادره.
-
تمویل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamvil مالدار ساختن؛ صاحب مال گردانیدن.
-
دنیادار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] donyādār دنیادوست؛ مالدوست؛ کسی که به مال و ثروت علاقۀ بسیار دارد.
-
متمول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَموّل] mote(a)mavvel کسی که دارای تمول و ثروت باشد؛ دارندۀ مال؛ مالدار؛ ثروتمند.
-
تمول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamavvol ۱. مالدار شدن؛ مال بسیار بهدست آوردن؛ ثروتمند شدن.۲. توانگری.
-
ریاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ریش] [قدیمی] riyāš مال و معاش.
-
اثاثه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اثاثَة] 'asāse کالا؛ متاع؛ مال.
-
بای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [ترکی] [قدیمی] bāy مالدار؛ چیزدار؛ ثروتمند.
-
بخشش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: baxšišn] baxšeš دادودهش؛ عطا؛ بذل مال.