کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مآلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مال) [عربی. فارسی] māli مربوط به مال: کمک مالی.
-
مالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مالئ، مقابل خالی] [قدیمی] māli پُر؛ لبریز.
-
ماست مالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) māstmāli ۱. [مجاز] سرسری انجام دادن کاری.۲. [مجاز] پوشاندن عیبونقص امری؛ لاپوشانی کردن.
-
گوش مالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹گوشمال› gušmāli ۱. مالیدن گوش کسی.۲. [مجاز] تنبیه و ادب کردن؛ گوشتابی: ◻︎ چون جفا آری فرستد گوشمال / تا ز نقصان واروی سوی کمال (مولوی: ۳۴۹).
-
مشک مالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی] mo(e)škmāli عمل مالیدن مشک.〈 مشکمالی کردن بر کاری: [قدیمی، مجاز] انجام دادن کاری (مانند نواختن موسیقی) به بهترین شکل: ◻︎ چو بر مشکویه کردی مشکمالی / همه مشکو شدی پرمشک حالی (نظامی۲: ۲۰۳).
-
واژههای همآوا
-
مالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مال) [عربی. فارسی] māli مربوط به مال: کمک مالی.
-
مالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مالئ، مقابل خالی] [قدیمی] māli پُر؛ لبریز.
-
معلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'allā = معلا
-
جستوجو در متن
-
گوش تابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] guštābi = گوشمالی
-
اندایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹انداوش› [قدیمی] 'andāyeš گِلکاری؛ گِلمالی.
-
برمچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] barmač دستمالی؛ لمس؛ لامسه.
-
مال المصالحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مالالمصالَحَة] (حقوق) mālolmosālehe مالی که بر آن صلح و توافق بشود.
-
پرماسش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] parmāseš دستمالی؛ لمس.