کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لیوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) livān ظرفی چینی، پلاستیکی، فلزی، اغلب استوانهای که برای نوشیدن مایعات به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
روزانه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روز) ruzāne ۱. [مقابلِ شبانه] مربوط به روز.۲. به اندازۀ یک روز: مصرف روزانه.۳. (قید) در هر روز: روزانه چند لیوان آب میخورید؟.۴. (اسم) [قدیمی] روز.
-
آبخوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābxori ۱. ظرف بلوری یا فلزی که با آن آب میخورند؛ لیوان؛ آبجامه.۲. موی سبلت.۳. نوعی دهنۀ اسب.۴. جایی یا دستگاهی در اماکن عمومی که برای خوردن آب تعبیه شده است.
-
انگاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'e(a)ngāre ۱. پندار؛ تصور.۲. فکروخیال.۳. (اسم) ظرف دستهدار فلزی که استکان، لیوان و امثال آنها را در آن قرار میدهند.۴. (اسم) [قدیمی] سرگذشت.۵. (اسم) طرحی که برای نقاشی تهیه شود.۶. (اسم) اندازه؛ مقیاس.۷. (اسم) [قدیمی] حساب.۸. (اسم) ...
-
ظرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ظروف] zarf وسیلهای مقعر و فرورفته که برای پختن و خوردن غذا و نگهداری برخی چیزها کاربرد دارد، مانند بشقاب، لیوان، قابلمه، و ماهیتابه.〈 ظرف زمان: (ادبی) در دستور زبان، اسمی که دلالت بر زمان وقوع چیزی میکند؛ اسم زمان.〈 ظرف...
-
زدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: žatan, zatan] zadan ۱. چیزی را با فشار و به طور ناگهانی به جایی کوبیدن: تخم مرغ را زد به دیوار.۲. (مصدر لازم) وارد کردن فشار یا ضربه به چیزی: زد توی سر خودش.۳. [عامیانه، مجاز] نصب کردن؛ چسباندن: تابلو را به دیوار زدم.۴. وارد کردن...