کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لینت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لینت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: لینة، مقابلِ خشونت] linat ۱. نرم شدن.۲. نرمی.
-
جستوجو در متن
-
تلیین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] talyin لینت دادن؛ نرم گردانیدن.
-
مسهل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (پزشکی) moshel ویژگی غذا یا دارویی که معده و رودهها را پاک کند و لینت بدهد.
-
ملین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (پزشکی) molayyen دارویی که معده و رودهها را نرمی و لینت بدهد؛ نرمکننده.
-
بهدانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) behdāne تخم به که دارای مادۀ لعابی است و در امراض حلق و سینه و برای لینت مزاج در آب جوش میریزند و میخورند.
-
بیدخشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bidxešt مادهای که از نوعی درخت بید گرفته میشود، این ماده در گرمای تابستان روی تنۀ درخت بهصورت مایع تولید میشود. آن را با تیغههای فلزی آغشته به آرد از تنۀ درخت جمع میکنند و در ظرف آرد میریزند که به هم نچسبد، طعمش شیرین و خاصی...