کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لیسانس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لیسانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: licence] lisāns ۱. گواهینامۀ پایانِ دورۀ کارشناسی.۲. دورۀ چهارسالۀ کارشناسی.۳. (صفت) کسی که این دوره را با موفقیت گذرانده باشد؛ لیسانسیه.۴. پروانه؛ اجازهنامه.
-
جستوجو در متن
-
کارشناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kāršenās ۱. کسی که در کاری بصیرت و مهارت دارد؛ متخصص؛ اهل خبره.۲. دارای مدرک لیسانس.
-
کارشناسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kāršenāsi ۱. آشنایی و آگاهی به کارها و امور.۲. بررسی موضوع یا امری بهوسیلۀ کارشناسان: این موضوع باید کارشناسی شود.۳. (اسم) دورۀ تحصیلات چهارسالۀ دانشگاهی؛ لیسانس.
-
دیپلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: diplôme] diplom ۱. گواهینامۀ پایان تحصیلات دورۀ متوسطه.۲. گواهینامۀ پایان تحصیلات عالی (لیسانس یا دکتری)۳. گواهینامۀ پایان یک دورۀ آموزشی.۴. (صفت) ویژگی کسی که دارای این گواهینامه است.
-
پروانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: parvānak، جمع: پروانگان] parvāne ۱. (زیستشناسی) حشرهای با بالهای نازک رنگین که روی گلها و گیاهان مینشیند و شیرۀ آنها را میمکد؛ شاهپرک؛ پروانۀ روز.۲. آلتی پرهدار که دور خود بچرخد: پروانهٴ هواپیما.۳. اجازۀ رسمی که از طرف دولت بر...