کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لگام کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لگام گسیخته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹لجامگسیخته› le(o)gāmgosixte ۱. اسبی که افسارش را پاره کرده.۲. [مجاز] لاقید؛ بیبندوبار؛ سرخود.
-
جستوجو در متن
-
عنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَعِنَّة] 'enān ۱. لگام؛ دهانۀ اسب.۲. دوال لگام که سوار به دست میگیرد.〈 عنان با (بر) عنان رفتن: [قدیمی]۱. پهلوبهپهلو اسب راندن.۲. [مجاز] برابر بودن.۳. بهموازارت هم راه رفتن.〈 عنان تافتن: [قدیمی، مجاز] برگشتن؛ روگر...
-
رشته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی باستان] rešte ۱. آنچه ریسیده شده؛ مفتول؛ تابیده شده.۲. چیزهای متصل به هم و متوالی: رشتهٴ کلام.۳. واحد شمارش اشیای به هم پیوسته، مانند قنات، کوه، و مانند آن.۴. شاخۀ علمی یا درسی.۵. آنچه از خمیر آرد گندم به شکل نخ یا نوار باریک میبرند و پس...