کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لُغَز خون،لُغازَک خون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لغز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَلْغاز] (ادبی) loqaz = چیستان
-
لغز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: لغز] [عامیانه] loqoz سخن کنایهآمیز توٲم با متلک.
-
جستوجو در متن
-
خون آلود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خونآلوده› xun[']ālud آغشته به خون.
-
خون چکان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xunčekān ویژگی آنچه از آن خون میچکد.
-
چرب خونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) čarbxuni زیاد شدن چربی خون؛ افزایش چربی خون در بدن؛ لیپمی.
-
دم الاخوین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] damol'axaveyn = خون 〈 خون سیاوشان
-
مهجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مهجَة] [قدیمی] mohje ۱. خون؛ خون دل.۲. روح؛ روان.
-
خون بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xunbār ویژگی چیزی که خون از آن میچکد: چشم خونبار.
-
آدرنالین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: adrénaline] (زیستشناسی) 'ādrenālin هورمونی که از قسمت مرکزی غدۀ فوق کلیه (آدرنال) به درون خون ترشح میشود و باعث افزایش فشار خون، قند خون و ضربان قلب میگردد؛ اپینفرین.
-
ترومبوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: thrombose] (پزشکی) to(e)romboz تشکیل لختۀ خون در قلب یا یکی از رگها و بسته شدن راه خون.
-
فیبرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fibrine] (زیستشناسی) fibrin مادۀ شبهآلبومین موجود در ترکیب خون که عمل آن منعقد ساختن خون و بهوجود آوردن لخته است.
-
فیبرینوژن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fibrinogène] (زیستشناسی) fibrinožen پروتئین محلول خون که فیبرین از آن حاصل میشود و عامل انعقاد خون است.
-
خونابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خوناب› xunābe ۱. (پزشکی) خون آمیخته با آب.۲. [قدیمی، مجاز] اشک خونین.۳. [قدیمی، مجاز] خون.
-
خون خواهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] xunxāhi به انتقام خون کسی که کشته شده قاتل او را کشتن یا خواهان مجازات او شدن.