کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lule ۱. استوانۀ دراز فلزیِ توخالی که از فلز، پلاستیک یا مواد دیگر تهیه میشود و برای عبور گاز، آب و امثال آن به کار میرود.۲. هرچیز دراز و استوانهشکل که میان آن خالی باشد: لولهٴ قلیان.
-
واژههای مشابه
-
لوله کش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) lulekeš کسی که پیشهاش نصب کردن لوله است.
-
لوله کشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) lulekeši نصب کردن لولههای فلزی در ساختمانها یا در زیر زمین برای عبور آب، نفت، یا گاز؛ شغل و عمل لولهکش.
-
جستوجو در متن
-
لولئین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لولیین› [قدیمی] lule'in ظرف سفالی لولهدار شبیه آفتابه؛ ابریق؛ لولههنگ؛ لولهنگ.
-
کالیبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: calibre] kālibr قطر داخلی لولۀ اسلحه.
-
آزمونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (شیمی) 'āz[e]mune ۱. لولههایی که در آزمایشگاه هنگام آزمایش به کار میبرند؛ لولۀ امتحان.۲. سئوالهای چندگزینهای برای سنجیدن دانش کسی؛ تست.
-
انبوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: انابیب] [قدیمی] 'ombub ۱. فاصلۀ میان دو بند یا گرهِ نی.۲. هر چیز میانتهی مانند نی.۳. لوله.۴. لولۀ آب.
-
ترومبون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: trombone، مٲخوذ از ایتالیایی] (موسیقی) to(e)rombon نوعی ساز بادی فلزی شبیه ترومپت با دو لولۀ خمیده، که لولۀ نزدیک به دهان کشویی بوده و میتواند با بلند و کوتاه شدن، نتهای مختلفی ایجاد کند.
-
اگزوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از انگلیسی: exhaust] ‹اِکزُس› 'egzoz لولهای که محصولات احتراق در موتور از طریق آن تخلیه میشود.
-
اگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: égout] 'ego لولهکشی زیرزمینی که فاضلاب در آن میریزد.
-
کارابین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carabine] (نظامی) kārābin نوعی تفنگ لولهکوتاه سرپر؛ قرابین.
-
جوشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چوشک› [قدیمی] jušak کوزۀ کوچک لولهدار؛ بلبله.
-
چوشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جوشک› [قدیمی] čušak کوزۀ کوچک لولهدار؛ بلبله.