کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لوس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) lus ۱. کسی که خود را بیجهت نزد دیگران عزیز کند و توقع بیجا داشته باشد.۲. زننده؛ ناخوشآیند.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] تملق؛ چربزبانی: ◻︎ چو دستی نشاید گزیدن ببوس / که با غالبان چاره زرق است و لوس (سعدی۱: ۷۳).۴. [قدیمی] چاپلوس؛ چربزبان.
-
واژههای همآوا
-
لوث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] lo[w]s ۱. آلوده کردن.۲. آلایش؛ آلودگی.
-
جستوجو در متن
-
ننر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) [عامیانه] nonor کسی که بیجهت خود را نزد دیگران عزیز کند؛ لوس.
-
لوسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] lusidan ۱. لوس شدن.۲. چاپلوسی کردن.۳. فروتنی کردن.