کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لوحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابلهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] 'ablahi سادهلوحی؛ کمخردی.
-
حماقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حماقة] hemāqat ۱. بیعقل شدن؛ فاسد شدن عقل و رٲی کسی.۲. کمخردی؛ نادانی؛ بیعقلی.۳. سادهلوحی.
-
حمق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] homq ۱. بیعقل شدن؛ فاسد شدن عقل و رٲی کسی.۲. کمخردی؛ کمعقلی.۳. سادهلوحی.
-
لوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: لَوح، جمع: الواح] lo[w]h ۱. هر چیز پهن، مانندِ سنگ، چوب، استخوان، یا فلز.۲. [قدیمی] قطعهای پهن که در مکتبخانهها بر آن مینوشتند.۳. [قدیمی] تختۀ کشتی.〈 لوح محفوظ:۱. در روایات اسلامی، لوحی در آسمان هفتم که احوال و حوادث گذشته و آین...