کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) land ۱. [مقابلِ دختر] پسر.۲. آلت تناسل مرد.
-
لند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lond سخنی که زیر لب از روی خشم و اوقاتتلخی گفته شود.〈 لندلند: غرغر.〈 لندلند کردن: (مصدر لازم) غرغر کردن.
-
جستوجو در متن
-
ژکیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹زکیدن، رکیدن› [قدیمی] žakidan سخن گفتن زیر لب از روی خشم و دلتنگی؛ با خود حرف زدن از سر قهر و غضب؛ غرولند کردن: ◻︎ ای طبع سازوار چه کردم تو را چه بود / با من همینسازی و دائم همیژکی (کسائی: ۴۱).