کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لله لوی تراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
للـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لالا› [منسوخ] lale مردی که پرستار و مربی شاهزادگان و کودکان بزرگزادگان بوده است.
-
للـه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی] lellāh برای خدا؛ برای رضای خدا؛ خدای را.〈 لــله الحمد: (شبه جمله) [قدیمی] سپاس خدای را.
-
الحکم للـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] 'alhokmolellāh حکم و فرمان خدا را است؛ فیصل امور با خدا است. Δ برای نشان دادن تسلیم خود در شرایط بد به زبان میآوردند: ◻︎ گر تیغ بارد در کوی آن ماه / گردن نهادیم الحکمللّه (حافظ: ۸۳۶).
-
حاش للـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] [قدیمی] hāšalellā(a)h ۱. پاکی است خدای را؛ منزه است خدایتعالی.۲. معاذالله؛ پناه بر خدا: ◻︎ حاشلله که بندگان خدای / اینچنین بند برنهند به پای (نظامی۴: ۵۵۵).