کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لغت ساز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لغت ساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] loqatsāz آنکه لغت بسازد؛ آنکه لغت وضع کند.
-
واژههای مشابه
-
لغت شناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] loqatšenās آنکه لغت بشناسد؛ آنکه لغات یک زبان و معانی آنها را بداند.
-
لغت نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] loqatnāme کتابی که شامل لغات، ترکیبات و اصطلاحات یک زبان باشد؛ کتاب لغت؛ فرهنگ.
-
لغت نویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] loqatnevis آنکه کتاب لغت تٲلیف کند.
-
جستوجو در متن
-
بازجستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] bāzjostan دوباره جستن؛ جستجو کردن؛ وارسی کردن: ◻︎ کسی کز او هنر و عیب بازخواهی جست / بهانه ساز و به گفتارش اندر آر نخست (رشیدی: لغتنامه: بازجستن).
-
ارغنون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] ‹ارغنن، ارغون، ارغن› (موسیقی) [قدیمی] 'arqanun نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آنها صدا ایجاد میشود؛ ارگ: ◻︎ از سینه صدای ارغنون میآید / وز دیده بهجای اشک خون میآید (ابوسعید ابوالخیر: لغتنامه: ا...
-
ارسال المثل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (ادبی) 'ersālolmasal در بدیع، آوردن مثل مشهور یا سخن حکیمانه در شعر که حکم ضربالمثل پیدا کند، مانندِ این شعر: هرچه داری شب نوروز به می ساز گرو / غم روزی چه خوری، روز نو و روزی نو (امیرمحمد صالح طوسی: لغتنامه: روز)، یا این شعر:...
-
برگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: valg] barg ۱. (زیستشناسی) قسمتی از گیاه که معمولاً سبز، پهن، یا سوزنی است.۲. واحد شمارش ورقۀ کاغذ: یک برگ کاغذ.۳. ورقی برای بازی.۴. نوعی کباب تهیهشده از قطعههای گوشت گوسفند یا گوساله.۵. ورقی برای یادداشت؛ فیش.۶. [قدیمی] ساز و نوا؛ سا...