کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لطیفی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تسخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: تَسَخُّر] [قدیمی] tasxar ریشخند؛ استهزا: ◻︎ گر لطیفی زشت را در پی کند / تسخری باشد که او بر وی کند (مولوی: ۱۹۸).
-
شاهجانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به شاهجان [= شاهگان]، لقبی که در زمان سلطان سنجر سلجوقی به شهر مرو دادند) [قدیمی] šāhjāni ۱. از مردم شاهجان.۲. (اسم، صفت نسبی) پارچۀ لطیفی که در شاهجان بافته میشد.
-
آماریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹آماردن› [قدیمی] 'āmāridan به حساب آوردن؛ آمار کردن؛ شمردن: ◻︎ تو از سر نغزی و لطیفی و ظریفی / میدان همه افعال من و هیچ میامار (سوزنی: ۵۰).
-
نکته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نُکتَة، جمع: نُکَت و نُکات] nokte ۱. مسٲلۀ دقیقی که با دقت نظر و امعان فکر بهدست آید.۲. جملۀ لطیفی که در شخص تٲثیر کند و مایۀ انبساط شود.
-
ارمون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'armun پولی که پیش از کار کردن به مزدور میدهند؛ بیعانه؛ پیشبها: ◻︎ منم درد تو را با جان خریدار / که ارمون دادهام جان را به بازار (لطیفی: مجمعالفرس: ارمون).
-
کرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kork ۱. پشم یا پر بسیارنرم.۲. پرزهای نرم و لطیفی که از بن موهای بز میروید و آنها را با شانه میگیرند و پس از ریسیدن در بافتن پارچههای کرکی به کار میبرند؛ گلغر؛ تفتیک؛ پت؛ تبت؛ تبد.۳. (زیستشناسی) از اجزای روپوست گیاهان که عمل آن جذب مواد...