کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لطف و عنایت و بخشندگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عنایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عَنایة و عِنایة] [قدیمی] 'enāyat ۱. قصد کردن؛ آهنگ کردن.۲. حفظ کردن.۳. اهتمام داشتن؛ توجه و اشتغال به امری؛ قصد و اهتمام.۴. مهربانی؛ لطف.۵. یاری؛ کمک.〈 عنایت الهی: لطف و بخشش خداوند.〈 عنایت کردن: (مصدر لازم)۱. توج...
-
کرامت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: کَرامة، جمع: کرامات] ke(a)rāmat ۱. (تصوف) کاری خارقالعاده که توسط اولیا و صالحان انجام میگیرد.۲. بزرگی و ارجمندی؛ داشتن صفات نیک.۳. سخاوت و بخشندگی.۴. (اسم) [قدیمی] هدیه؛ تحفه.
-
ظل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ظلّ] zel[l] ۱. سایه.۲. [قدیمی، مجاز] پناه؛ توجه؛ عنایت.〈 ظل ظلیل: [قدیمی]۱. سایۀ دائم. Δ به طریق مبالغه گفته میشود.۲. [مجاز] لطف و حمایت بیشائبه.
-
تلطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] talattof نرمی و مهربانی کردن؛ اظهار لطف و محبت کردن.
-
ملاطفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملاطَفة] molātefat نیکویی و نرمی کردن؛ نسبت به کسی لطف و مهربانی کردن.
-
رفق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] refq ۱. نرمی و مدارا کردن؛ با مهربانی و لطف با کسی رفتار کردن.۲. [قدیمی] راحتی؛ گشایش.
-
سپاس گزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sepāsgozār آنکه از لطف و مهربانی کسی تشکر کند؛ شکرگزار؛ سپاسگزارنده.
-
الطاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eltāf ۱. لطف کردن.۲. نرمی و نیکویی کردن.۳. تحفه دادن.
-
عاشق نواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'āšeqnavāz معشوقی که به عاشق خود لطف و محبت میکند؛ نوازندۀ عاشق.
-
گردنکشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] gardankeši نافرمانی؛ یاغیگری: ◻︎ چو با سفله گویی به لطف و خوشی / فزون گرددش کبر و گردنکشی (سعدی: ۱۸۱).
-
ترحم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarahhom ۱. رحم داشتن؛ مهربانی کردن.۲. بر سر لطف و مهربانی آمدن؛ رحم کردن.
-
تفضل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafazzol ۱. افزون شدن.۲. برتری یافتن.۳. نکویی کردن.۴. لطف و مهربانی.
-
نرمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) narmi ۱. نرم بودن.۲. [مجاز] لطف و مهربانی: ◻︎ اگر نادان بهوحشت سخت گوید / خردمندش بهنرمی دل بجوید (سعدی: ۱۲۹).
-
آب دستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] 'ābdasti چابکی و تردستی در کار؛ مهارت: ◻︎ چنان در لطف بودش آبدستی / که بر آب از لطافت نقش بستی (نظامی۲: ۱۲۸).
-
سایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sāyak] (فیزیک) sāye سیاهی جسم انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنایی چراغ بر روی زمین یا بر چیز دیگر بیفتد.۲. [مجاز] توجه؛ عنایت.〈 سایه افکندن: (مصدر لازم) سایه انداختن کسی یا چیزی بر کسی یا بر چیز دیگر: ◻︎ پدرمرده را ...