کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لشکر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لشکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) laškar ۱. قسمتی از ارتش که عدۀ افراد آن در حدود دوازدههزار نفر است.۲. گروه بسیار از سپاهیان؛ سپاه.〈 لشکر انگیختن: (مصدر متعدی) [قدیمی] حرکت دادن لشکر؛ برانگیختن لشکر به جنگ.〈 لشکر جرار: لشکر آراسته و انبوه و بسیار.〈 لشک...
-
جستوجو در متن
-
لشکردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] laškardār دارندۀ لشکر؛ نگهدار لشکر.
-
لشکرداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] laškardāri نگهداری لشکر؛ فرماندهی لشکر.
-
لشکرکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] laškarke(a)š آنکه لشکر را به جنگ ببرد؛ فرماندهِ لشکر.
-
لشکرآرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹لشکرآرای› [قدیمی] laškar[']ārā لشکرآراینده؛ نظمدهندۀ لشکر؛ فرماندهِ لشکر.
-
لشکرشکار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹لشکرشکر› [قدیمی] laškaršekār لشکر شکارنده؛ درهم شکنندۀ لشکر؛ لشکرشکن.
-
پساهنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹پسآهنگ› (نظامی) [قدیمی] pasāhang دنبالۀ لشکر؛ ساقه؛ فوج پسین از لشکر.
-
مقدمةالجیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مقدَّمةالجَیش] [قدیمی] moqaddamatoljeyš عدهای که پیشاپیش لشکر حرکت کنند؛ پیشرو لشکر.
-
هزیمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: هزیمة] [قدیمی] hazimat شکست لشکر؛ شکستخوردگی و پراکندگی لشکر.
-
تجنید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajnid ۱. لشکر جمع کردن؛ لشکر آراستن.۲. لشکرآرایی.
-
لشکری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به لشکر) laškari ۱. مربوط به لشکر.۲. [مقابلِ کشوری] فردی از لشکر؛ سرباز؛ نظامی؛ سپاهی.
-
گند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gund] ‹جند› [قدیمی] gond سپاه؛ لشکر.
-
جند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: گُند، جمع: اجناد و جنود] [قدیمی] jond سپاه؛ لشکر.
-
جحفل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: جَحافِل] [قدیمی] jahfal سپاه و لشکر بسیار.