کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لرزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) larzidan جنبیدن؛ تکان خوردن؛ لرز کردن.
-
جستوجو در متن
-
نویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] navidan لرزیدن؛ جنبیدن.
-
ارتجاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ertejāj لرزیدن؛ جنبیدن؛ تپیدن.
-
درفشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: drafšitan] [قدیمی] de(o,a)rafšidan ۱. = درخشیدن۲. لرزیدن؛ جنبیدن.
-
ارتعاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'erte'ād ۱. لرزیدن؛ لرزش.۲. مضطرب شدن؛ ناآرام شدن.
-
تنبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] tambidan ۱. لرزیدن.۲. تپیدن.۳. فروریختن بنا.
-
فراشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] farāšidan لرزیدن و بدحال شدن پیش از بروز تب؛ حالت فراشا پیدا کردن.
-
شیویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] šividan ۱. آمیختن؛ آمیخته شدن؛ مخلوط شدن.۲. لرزیدن.
-
تزلزل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tazalzol ۱. لرزیدن؛ جنبش؛ جنبیدن.۲. [مجاز] سست شدن.۳. اضطراب.
-
تمجمج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamajmoj ۱. کلمات را جویده و نامفهوم ادا کردن؛ سخن ناپیدا گفتن.۲. [قدیمی] جنبیدن.۳. [قدیمی] لرزیدن.
-
شیبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] šeybidan, šibidan ۱. لرزیدن.۲. تپیدن.۳. فریفته شدن.۴. شیفته شدن.۵. آشفته شدن؛ درهم شدن.۶. آمیخته شدن.
-
تپیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) tapidan ۱. لرزیدن.۲. زدن نبض و قلب.۳. [قدیمی، مجاز] بیآرام شدن؛ بیقراری کردن.
-
ارتعاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'erte'āš ۱. به لرزه درآمدن؛ لرزیدن؛ لرزش.۲. (فیزیک) لرزش سریع جسم که مولد صوت میشود، مانند ارتعاش سیمها و تارهای آلت موسیقی.
-
لرزان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) larzān ۱. لرزنده.۲. (قید) درحال لرزیدن؛ لرزلرزان: ◻︎ یکی مشت زد نیز بر گردنش / کزآن مشت برگشت لرزان تنش (فردوسی: ۱/۳۳۶ حاشیه).