کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لرز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لرز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹لرزه› larz ۱. تکان؛ جنبش.۲. (پزشکی) جنبش مداوم بدن که از سرما یا برخی بیماریها مانند بیماری مالاریا به انسان عارض میشود.
-
جستوجو در متن
-
لرزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) larzidan جنبیدن؛ تکان خوردن؛ لرز کردن.
-
مورمور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) murmur حالتی که پیش از بروز تب و لرز عارض میشود و شخص احساس سرما و خارش پوست بدن میکند.
-
سرماخوردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) [مجاز] sarmāxordegi بیماری ویروسی که با تب، لرز، آبریزش، کوفتگی و التهاب مجاری تنفسی بروز میکند.
-
مخملک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (پزشکی) maxmalak نوعی بیماری عفونی واگیردار که معمولاً در کودکان بروز میکند و با تب، لرز، گلودرد، و جوشهای چرکی قرمزرنگ همراه است.
-
قشعریره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: قشعرِیرَة] [قدیمی] qoš'arire تغییر حالت پوست بدن و جمع شدن آن و راست شدن موهای بدن از شدت سرما یا علت دیگر؛ لرز؛ لرزه.
-
تکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) te(a)kān ۱. حرکت؛ جنبش.۲. لرز.〈 تکان خوردن: (مصدر لازم)۱. جنبیدن.۲. لرزیدن.〈 تکان دادن: (مصدر متعدی) حرکت دادن؛ جنباندن.
-
طاعون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (پزشکی) tā'un بیماری واگیردار و خطرناکی که با سردرد، لرز، تب شدید، سرگیجه، التهاب غدد لنفاوی، و تورم کبد و طحال همراه است و از طریق کک و موش به انسان منتقل میشود.
-
سندروس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] [قدیمی] sand[a]rus ١. (زیستشناسی)صمغی زردرنگ و تلخ شبیه کهربا که از پوست درختی پیوسته سبز از تیرۀ مخروطیان بهدست میآید و در طب و نقاشی به کار میرود؛ سندر.۲. [مجاز] زردرنگ: ◻︎ کمان را به زه کرد پس اشکبوس / تنی لرز لرز...