کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لذت بردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تلذذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talazzoz لذت بردن؛ لذت یافتن.
-
استلذاذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estelzāz لذت بردن.
-
استمتاع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estemtā' ۱. برخوردار شدن؛ بهره بردن؛ برخورداری.۲. لذت بردن؛ کامجویی
-
التذاذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eltezāz ۱. لذت بردن؛ لذت یافتن.۲. خوشمزه یافتن چیزی.
-
چشش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) češeš ۱. چشیدن.۲. [مجاز] لذت بردن.
-
حظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حظّ] haz[z] ۱. خوشی؛ لذت.۲. (اسم) [قدیمی] بهره؛ نصیب.۳. [قدیمی] بهره بردن؛ نصیب بردن.
-
تفکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafakkoh ۱. میوه خوردن.۲. لذت بردن.۳. بهرهور شدن از چیزی.۴. خوشطبعی و مزاح کردن.
-
حال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hāl ۱. [جمع: اَحوال] هیئت و کیفیت چیزی؛ چگونگی؛ چگونگی انسان، حیوان، یا چیزی.۲. وضع و چگونگی زندگی کسی.۳. زمان حاضر.۴. (تصوف) حالت و کیفیتی که بر سالک و عارف دست میدهد، مانندِ شوق، طرب، حزن، و ترس که موجب صفای قلب و وقت وی میشود.۵. [قد...