کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لذت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لذت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: لَذّة، جمعِ لَذّاة] le(a)zzat ۱. ادراک خوشی.۲. گوارایی.۳. خوشی
-
جستوجو در متن
-
تلذذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talazzoz لذت بردن؛ لذت یافتن.
-
متلذذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motalazzez کسی که از چیزی حظ و لذت میبَرًَد؛ لذتبرنده.
-
مستلذ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مستلذّ] [قدیمی] mostalez[z] کسی که از چیزی لذت میجوید؛ لذتگیرنده؛ تمتعبرنده.
-
لذات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ لَذَّة] la(e)zzāt = لذت
-
التذاذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eltezāz ۱. لذت بردن؛ لذت یافتن.۲. خوشمزه یافتن چیزی.
-
استلذاذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estelzāz لذت بردن.
-
کیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی:کَیف] keyf خوشی؛ لذت.
-
اشهی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'ašhā خوشمزهتر؛ لذتبخشتر.
-
متنعم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَنعّم] mote(a)na''em کسی که در نازونعمت و برخوردار از لذت باشد؛ صاحب نعمت.
-
محبت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مَحَبّة] moha(e)bbat ۱. دوستی.۲. میل طبع بهسوی چیز لذتبخش.
-
چشش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) češeš ۱. چشیدن.۲. [مجاز] لذت بردن.
-
منی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منیّ] (زیستشناسی) mani مایعی که در اوج لذت جنسی از آلت تناسلی مرد خارج میشود.
-
هادم اللذات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] hādemollazzāt ۱. ویرانکنندۀ لذتها.۲. [مجاز] مرگ.