کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لخته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) laxte تودۀ سفت و لزج خون.
-
جستوجو در متن
-
لخت دوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] laxtduz پارهدوز؛ پینهدوز؛ لاخهدوز.لخته۱〈 لختهلخته: تکهتکه.
-
ترومبوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: thrombose] (پزشکی) to(e)romboz تشکیل لختۀ خون در قلب یا یکی از رگها و بسته شدن راه خون.
-
منعقد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mon'aqed ۱. بستهشده.۲. سفتشده؛ لختهشده: خون منعقد.
-
فیبرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fibrine] (زیستشناسی) fibrin مادۀ شبهآلبومین موجود در ترکیب خون که عمل آن منعقد ساختن خون و بهوجود آوردن لخته است.
-
اسهال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) 'eshāl دفع مدفوع بهصورت شل و آبکی که منجر به کم شدن آب بدن میشود؛ شکمروش؛ بیرونروه.〈 اسهال خونی: (پزشکی) نوعی اسهال که با التهاب، زخم روده، و لختههای خون در مدفوع همراه است.