کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
له
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lah شراب انگوری.
-
له
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) lah ناژو؛ درخت ناجو.
-
له
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی، مقابلِ علیه] lah برای او؛ به نفع او.
-
له
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) leh ۱. کوبیده و نرمشده.۲. [عامیانه، مجاز] بسیار خسته.۳. (بن مضارعِ لهیدن) = لهیدن〈 له کردن: (مصدر متعدی) کوبیدن و نرم کردن گوشت، میوه، و امثال آنها.