کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لباس چرک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لباس شویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] lebāsšuy(')i ۱. شستن لباس؛ شستن جامه.۲. شغل و عمل لباسشو.۳. وسیلۀ برقی که به طور خودکار لباس میشوید.
-
خوش لباس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] xošlebās ویژگی کسی که لباس خوب بر تن دارد.
-
جستوجو در متن
-
شوخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šux ۱. چرک بدن.۲. چرک لباس: ◻︎ اگر شوخ بر جامهٴ من بُوَد / چه باشد دلم از طمع هست پاک (خسروی: شاعران بیدیوان: ۱۷۸).
-
چرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čerk ۱. مادۀ سفیدرنگی که از دمل و زخم بیرون میآید و مرکب از مایع سلولهای مرده، باکتریها، و گلبولهای سفید است؛ ریم.۲. مادۀ چرب و تیرهرنگی که به سبب نشستن بدن یا لباس بر روی پوست یا لباس پیدا میشود؛ شوخ؛ شوغ.
-
چرکتاب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مقابلِ جامۀ سفید] [عامیانه] čerktāb ویژگی پارچه یا لباس تیرهرنگ که چرک بر روی آن نمایان نشود.
-
پچل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بچل، چپل› pačal ۱. کثیف؛ پلید.۲. کسی که تن و لباس خود را همیشه چرک و کثیف نگاه دارد.
-
چپل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پچل› [قدیمی] čapal ۱. آلوده؛ چرکین؛ کثیف؛ پلید.۲. ویژگی کسی که تن و لباس خود را همیشه چرک و کثیف نگهدارد.
-
آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āp] ‹آو، او› 'āb ۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد درجۀ سانتیگراد جوش میآید و در صفر درجۀ سانتیگراد من...