کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لباس زیر شبیه جلیقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لباس شویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] lebāsšuy(')i ۱. شستن لباس؛ شستن جامه.۲. شغل و عمل لباسشو.۳. وسیلۀ برقی که به طور خودکار لباس میشوید.
-
خوش لباس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] xošlebās ویژگی کسی که لباس خوب بر تن دارد.
-
جستوجو در متن
-
خرکمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xarkamān ۱. کمان بزرگ.۲. تلهای شبیه کمان که در مسیر جانوران و زیر خاک قرار میدادند.
-
قاقم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) qāqom جانوری گوشتخوار شبیه سمور و به اندازۀ گربه، با پاهای کوتاه، دُم دراز، و پوست نرمِ زرد یا قهوهای که زیر گردن و شکمش مایل به سفید است و از پوست آن آستر لباس و دستکش درست میکنند.
-
تیهو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tihūk] ‹طیهوج› (زیستشناسی) teyhu, tihu پرندهای شبیه کبک، اما کوچکتر از آن، با گوشتی لذیذ و پرهای خاکستری مایل به زرد و خالهای سیاهرنگ در زیر سینه.
-
جیرجیرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) jirjirak حشرهای شبیه ملخ که نوع نر آن بهوسیلۀ اندام نازکی در زیر شکم صدای تیز و بلندی تولید میکند؛ جزد؛ چزد؛ جرواسک.
-
زباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) zabād ۱. پستانداری شبیه گربه که از درون کیسهای در زیر شکمش مادهای خوشبو به دست میآید.۲. روغن معطر و سیاهرنگی که از این حیوان به دست میآید.
-
نعلبکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی، مرکب از نعل+ ک (علامت تصغیر)] ‹نعلکی، نعلک› na'lbe(a)ki ظرفی شبیه بشقاب کوچک از جنس بلور یا چینی که زیر استکان یا فنجان میگذارند.
-
غواص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] ‹غطاس› qavvās ۱. کسی که برای به دست آوردن مروارید یا چیز دیگر به زیر آب فرومیرود؛ آبباز.۲. (اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] پرندهای شبیه مرغابی با گردن دراز که برای گرفتن ماهی به زیر آب میرود.
-
بیدمشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیدموش› (زیستشناسی) bidmešk ۱. درختی شبیه درخت بید با پوست صاف و برجستگیهای تیز در زیر آن.۲. شکوفههای معطر این گیاه که عرق آن ملیّن و مقوی قلب و معده است: شربت عرق بیدمشک.
-
لگن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از بابلی] lagan ۱. ظرفی بزرگ و لبهدار از جنس پلاستیک، فلز و امثال آن.۲. تشتی که در آن دست و صورت یا جامه میشویند.〈 لگن خاصره: (زیستشناسی) استخوانبندی شبیه لگن که در بدن انسان در انتهای ستون فقرات، زیر شکم و تهیگاه کمر قرار دارد؛...
-
سوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sut ۱. صدایی که کسی از دهان خود با جمع کردن دو لب و بیرون دادن نفس خارج کند و هر صدای شبیه آن؛ صفیر؛ سافوت.۲. آلتی فلزی، استخوانی یا پلاستیکی که با دمیدن در آن صدای زیر و بلندی ایجاد میشود؛ سوتک.
-
گوزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gavāzan] (زیستشناسی) gavazn پستانداری شبیه گاو با شاخهای بلند و چند شاخه که از شیر، گوشت و پوست آن استفاده میشود و در جنگل زندگی میکند.〈 گوزن شمالی: (زیستشناسی) = 〈 گوزن قطبی〈 گوزن قطبی: (زیستشناسی) نوعی گوزن که در...
-
تمساح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تماسح و تماسیح] (زیستشناسی) temsāh خزندهای شبیه سوسمار با چهار دستوپای کوتاه و پردهدار و دم دراز. درازی بدنش به ده متر میرسد. دهانش فراخ و در فکین بالا و پایین خود قریب ۹۰ دندان دارد. در آب شنا میکند اما نمیتواند همیشه زیر آب...