کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لا مپ چراغ برق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سه لا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) sel[l]ā آنچه دارای سه لا باشد.
-
یک لا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) yeklā ۱. پارچه یا جامۀ نازک.۲. [قدیمی] لباس بیآستر.۳. پارچۀ کمعرض.
-
جستوجو در متن
-
چراغ برق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] čerāqbarq چراغی که بهوسیلۀ نیروی الکتریسیته روشن میشود؛ چراغ الکتریک.
-
سرپیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sarpič ۱. (برق) آلتی در چراغ برق که لامپ به آن پیچیده میشود.۲. آلتی در چراغ نفتی که فتیله در آن بالا و پایین میرود.۳. [قدیمی] عمامه؛ دستار؛ شالی که به دور سر ببندند: ◻︎ مانندۀ مار پیچبرپیچ / پیچیده سر از کلاه و سرپیچ (نظامی۳: ۴۴۶).
-
چراغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چراخ› čerāq وسیلهای برای تولید روشنایی، مانند پیهسوز، لامپا و چراغ برق.〈چراغ آسمان: [قدیمی، مجاز]۱. ماه.۲. آفتاب.〈چراغ آسمانی: [قدیمی، مجاز] = 〈 چراغ آسمان〈 چراغ الکتریک: [منسوخ] = چراغبرق〈 چراغ بادی: نوعی چراغ نفتی...
-
نورافکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] nur[']afkan چراغ برق پرنور که برای دیدن جاهای دور یا روشن ساختن محوطهای وسیع به کار میبرند.
-
خاموش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خامش، خموش، خمش› xāmuš ۱. ویژگی چیزی که شعله، گرمی، روشنایی، یا جریان برق آن از میان رفته باشد.۲. ساکت؛ بیصدا.۳. (قید) به طور آرام.۴. (شبه جمله) ساکت باش.〈 خاموش شدن: (مصدر لازم)۱. قطع شدن جریان برق در وسایل برقی.۲. ساکت شدن؛ دم فروبستن...