کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
لایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāye ۱. آنچه لای چیزی بگذارند.۲. پارچهای که لای رویه و آستر لباس بدوزند.۳. (زمینشناسی) طبقۀ زمین.
-
واژههای همآوا
-
لایح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: لاغ] ‹لائح› [قدیمی] lāyeh هویدا؛ آشکار.
-
جستوجو در متن
-
کعک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: کاک] [قدیمی] ka'[a]k نوعی شیرینی خشک، نازک، و لایهلایه.
-
معاطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مَعطِف] [قدیمی] ma'ātef لایهها.
-
گاسترولا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: gastrula] (زیستشناسی) gāstrolā رویان در مرحلهای از رشد که فقط دو لایه سلول دارد.
-
پریکارد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: péricarde] (زیستشناسی) perikārd پوشش کیسهای دو لایه که قلب را میپوشاند.
-
آبشامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'ābšāme پردهای که روی احشا و قلب و ششها را پوشانیده و از دو لایۀ نازک تشکیل شده است.
-
زراندود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) zar[']andud زراندوده؛ ویژگی فلزی که با لایهای از طلا پوشانده شده؛ زرنگار.
-
سرشیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) saršir لایهای از چربی که پس از سرد شدن شیر روی آن میبندد؛ چرابه؛ قیماق.
-
صلبیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صلبیَّة] (زیستشناسی) solbiy[y]e لایۀ سفید و کدر خارجی کرۀ چشم که از بافت محکم ساخته شده است؛ سفیدی چشم.
-
استراتوسفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: stratosphère] 'est[e]rātosfer دومین لایۀ اتمسفر با دمایی ثابت که در ارتفاع ۱۲ تا ۸۰ کیلومتری زمین واقع است.
-
قشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: قشور] qešr ۱. لایه؛ پوسته.۲. (جامعهشناسی) [مجاز] گروهی از افراد جامعه که دارای ویژگی شغلی یا اجتماعی یکسان هستند.۳. پوست و پوشش چیزی.
-
مشیمیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مشیمیَّة] (زیستشناسی) mašimiy[y]e لایۀ نازک تیرهرنگی دارای عروق خونی که داخل حفره چشم قرار دارد.