کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
لاکپشتسانان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
لاک پشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) lākpošt حیوانی خزنده، تخمگذار، و علفخوار که بدنش در یک پوشش استخوانی قرار دارد و فقط سر، دستها، پاها، و دمش از آن بیرون است و هرگاه احساس خطر کند دستوپای خود را به داخل آن میکشد و پنهان میشود؛ سنگپشت؛ خشکپشت؛ کاسهپشت؛ کشف...
-
لاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lāk ۱. صمغی سرخرنگ که از بعضی درختان بهدست میآید و غالباً مانند شیره از سرشاخه میتراود و منعقد میگردد و گاهی به درشتی لیمو میشود؛ لک: ◻︎ همیگفت و پیچید بر خشکخاک / ز خون دلش خاک همرنگِ لاک (عنصری: ۳۵۸).۲. جسمی که از ترکیب محلول کربنات...
-
لاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دلاوک› [قدیمی] lāk تغار؛ کاسۀ چوبی.
-
لاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) lāk ۱. پوشش محکمی که از بدن برخی جانوران مانندِ لاکپشت محافظت میکند.۲. [قدیمی] = لاکپشت
-
پشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pošt ۱. بیرون چیزی و بالای چیزی.۲. عقب؛ دنبال.۳. یک روی کاغذ یا سند که نوشته نشده باشد.۴. قسمت عقب تن انسان از شانه تا کمر.۵. بالای دوش حیوان از نزدیکی گردن تا دُم.۶. یار؛ یاور؛ پناه.〈 پشت پا: [مقابلِ کف پا]۱. عقب پا؛ پس پا.۲. روی پا.۳. (...
-
کرم سانان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kermsānān جانورانی کرممانند با بدن کوچک و باریک که لولۀ گوارش دارند.
-
گربه سانان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gorbesānān تیرهای از جانوران گوشتخوار که شبیه گربه هستند، مانند شیر، پلنگ و ببر.
-
مرغ سانان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) morqsānān پستاندارانی که مانند مرغ تخم میگذارند.
-
کاسه پشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. فارسی] (زیستشناسی) kāsepošt =لاکپشت
-
گسسته پشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gostepošt ۱. شکستهپشت.۲. [مجاز] بیپشتوپناه.
-
پشت بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) poštband ۱. آنچه از چوب یا سنگ یا خشتوگِل در پشت دیوار شکسته درست کنند که دیوار نیفتد.۲. کولهبار یا چیز دیگر که کسی بر پشت خود ببندد؛ پشتبست.۳. مقداری خوراک که در مهمانخانهها و چلوکبابیها پشت سر خوراک اول برای کسی که هنوز سیر ...
-
پشت پایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] poštepāy(')i پسر بدکار؛ هیز؛ مخنث.
-
پشت خم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) poštxam آنکه پشت خود را خم کرده یا غوز درآورده؛ خمیدهپشت؛ گوژپشت.〈 پشتخمپشتخم: نوعی راه رفتن با پشت خمیده برای پنهان بودن از چشم دیگران.
-
پشت دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] poštdār ۱. پشتیبان؛ پشتوپناه.۲. چیزی یا کسی که دارای پشتوپناه باشد.
-
پشت دری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) poštdari پارچۀ نازک که پشت شیشۀ پنجرۀ اتاق آویزان میکنند که آفتاب به درون اتاق نیفتد.