کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
كوتاه آمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کوتاه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: kōtāh] ‹کوته› kutāh ۱. کوچک.۲. کماستمرار.۳. کمارتفاع.۴. [مقابلِ بلند] کسی یا چیزی که بلندیش از نوع خود او کمتر باشد.۵. مختصر.۶. اندک؛ کم.〈 کوتاه آمدن: (مصدر لازم) [مجاز]۱. کوتاه شدن.۲. به کوتاهی پرداختن.۳. خودداری از دنبال کردن ن...
-
کوتاه بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kutāhbin تنگچشم؛ نظرتنگ.
-
کوتاه دست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] kutāhdast ۱. کسی که به مراد و مطلوب خود دست نیابد.۲. آنکه به مال دیگران دستدرازی نکند.
-
کوتاه قد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] kutāhqad کوتاهبالا؛ قدکوتاه؛ دارای قد کوتاه.
-
سخن کوتاه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) soxankutāh کلمۀ تقلیل مانند باری، القصه، خلاصه، که در مقام کوتاه کردن سخن میگویند و با گفتن آن سخن را مختصر میکنند.
-
جستوجو در متن
-
جدول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jadval ۱. [جمع: جداول] مجموعهای از خطهای افقی و عمودی بهصورت خانههای شطرنج.۲. دیوارۀ کوتاه بتونی در کنار جوی آب، میدان، پیادهرو، خیابان، و امثال آن.۳. (هنر) در تهذیب، خطوطی که برای تزیین، بین سطرهای کتاب یا چهار گوشۀ کاغذ، بهصورت م...