کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیچی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] qeyči وسیلهای با دو تیغۀ دستهدار برای بریدن کاغذ، پارچه، و مانند آن.〈 قیچی زدن (کردن): (مصدر متعدی) چیزی را با قیچی برش دادن.
-
جستوجو در متن
-
دوکارد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dokārd قیچی؛ مقراض؛ قیچی بزرگ که با آن پشم گوسفندان را میچینند.
-
مقراض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] meqrāz قیچی.
-
ناخن بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹ناخنبرا› [قدیمی] nāxonbor نوعی قیچی که با آن ناخن را ببرند.
-
بریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: brītan] boridan ۱. جدا کردن.۲. پاره کردن.۳. جدا ساختن چیزی از چیز دیگر با کارد یا قیچی یا آلت دیگر.۴. (مصدر لازم) جدا شدن.۵. (مصدر لازم) پاره شدن.۶. [قدیمی] درنوردیدن و پیمودن (راه).
-
پرپری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) perperi ۱. هرچیز پوستهمانند و نازک: نان پرپری، عبای پرپری.۲. (اسم) کبوتری که پرهایش را قیچی میزنند و آن را روی بام رها میکنند تا کبوترهای دیگر به هوای او بنشینند.
-
چیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: čītan] ‹چدن، چیندن› čidan ۱. جدا کردن و کندن میوه یا گل از درخت یا بوته: ◻︎ رفتم به باغ تا که بچینم سَحر گلی / آمد به گوش ناگهم آواز بلبلی (حافظ۲: ۶۳۰).۲. بریدن موی یا ناخن با قیچی.۳. دانهدانه برداشتن چیزی از زمین، مثل دانه بردا...