کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قیمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قیمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قیمة qimat، جمع: قِیَم] qey(i)mat ۱. (اقتصاد) بها؛ نرخ.۲. ارزش؛ ارج.〈 قیمت عادله: (اقتصاد) [قدیمی] قیمت متعارف و به نرخ معمول بازار.
-
واژههای مشابه
-
قیمت گذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qey(i)matgozār آنکه قیمت اشیا را سنجیده و ارزش آنها را تعیین میکند.
-
قیمت گذاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qey(i)matgozāri عمل قیمتگذار.
-
قیمت مندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] qeymatmandi قیمت داشتن؛ دارای بها و ارزش بودن: ◻︎ ز گوهر سفتن استادان هراسند / که قیمتمندی گوهر شناسند (نظامی۲: ۱۱۷).
-
گران قیمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی، مقابل ارزانقیمت] gerānqeymat گرانبها؛ پرارزش.
-
ذی قیمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ziqeymat دارای ارزش و بها؛ با ارزش؛ گرانبها؛ پربها.
-
جستوجو در متن
-
قیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قیمَة] [قدیمی] qiyam = قیمت
-
تثمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasmin = قیمتگذاری
-
بی بها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bibahā بیقیمت؛ بیارزش.
-
فی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] fi قیمت؛ بها.
-
بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bahā قیمت؛ ارزش؛ نرخ.
-
کرامند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] kerāmand باقدر و قیمت؛ مهم.
-
گران خرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ ارزانخرید] gerānxarid آنچه به قیمت گران خریده شده.