کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
قَلَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قلَّة، جمع: قُلَل و قِلال] qolle ۱. [مجاز] بلندترین نقطه چیزی.۲. (زمینشناسی) سر کوه.۳. [مجاز] سبو؛ کوزه؛ کوزۀ بزرگ یا کوچک.
-
واژههای همآوا
-
قله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قلَّة، جمع: قُلَل و قِلال] qolle ۱. [مجاز] بلندترین نقطه چیزی.۲. (زمینشناسی) سر کوه.۳. [مجاز] سبو؛ کوزه؛ کوزۀ بزرگ یا کوچک.
-
غله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غلَّة، جمع: غِلال و غَلاّت] qalle ۱. دانۀ حاصل از زراعت گیاهان تیرۀ گندمیان، مانندِ جو، گندم، ارزن، برنج، و امثال آنها.۲. [قدیمی] حاصل زراعت این گیاهان که هنوز برداشت نشده است.۳. [قدیمی] آذوقه.۴. [قدیمی] درآمد و دخلی که از کرایۀ خانه یا...
-
غله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [= قلک؟] [قدیمی] qolle ۱. کوزۀ آبخوری کوچک و سرتنگ؛ غلغلک.۲. = قلک
-
غله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی:غُلَّة، جمع: غَلَل] [قدیمی] qolle عطش شدید؛ تشنگی سخت؛ سختی تشنگی.
-
جستوجو در متن
-
قلال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قلَّة] [قدیمی] qelāl = قله
-
قلل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قُلَّة] qolal = قله
-
ذروه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذروَة] ze(o)rve ۱. بلندی؛ اوج.۲. بالای چیزی.۳. جای بلند مانند قلۀ کوه.
-
کوه نورد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kuhnavard ۱. کسی که بتواند از قسمتهای سخت کوه عبور کند و به قلۀ آن بالا برود.۲. (اسم، صفت) ورزشکاری که در کوهنوردی مهارت دارد.
-
چکاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čakāt] ‹چکاده، چکاه، سبکاد، چهاد› [قدیمی] čakād ۱. جلو سر؛ پیش سر؛ میان سر؛ تارک؛ بالای پیشانی؛ سرچکاد: ◻︎ شبوروز غرقه در احسان اویم / که تاجیست احسان او بر چکادم (سنائی۲: ۲۰۰).۲. سرکوه؛ بالای کوه؛ قله: ◻︎ بیامد دوان دیدهبان از چکاد ...